یک پروژه جوانانه بدون دیالوگ در تهران/ در پایتخت فیلم میسازم که نگویند قبادی جداییطلب است ![]() سینمای ما - بهمن قبادی از آن دست فیلمسازانی است که سرزندگیاش، آدم را یاد نسل جدید فیلمسازی ایران که در جشنواره 27فجر حضور داشتند میاندازد. گو اینکه او حدود 20 سال است دارد فیلم میسازد و هنوز هم خسته نشده است. نکتهای که وجود دارد این است که خیلی اهل حاشیه نیست اما ماجراهایی که برایش اتفاق افتاده او را به حاشیه کشانده است. ماجرا از آنجا آغاز شد که او به همراه یک فیلمبردار آمریکایی و گروه فیلمسازیاش یک شهرک سینمایی موقت در منطقه کردستان عراق ایجاد کردند تا فیلم نیوه مانگ (نیمه ماه) را بسازد. هدیه تهرانی، بازیگر سرشناس سینمای ایران هم یکی از بازیگران فیلم بود. گلشیفته فراهانی هم حضور موفقی در فیلم داشت، اما از آن پس نیوه مانگ نه اجازه نمایش در ایران را گرفت و نه قبادی هیچگاه توانست علت آن را به درستی بفهمد و به این ترتیب بود که بهمن قبادی شد فیلمساز اپوزیسیون که گرفتن مجوز برای فیلم جدیدش هم برایش شد دردسر. قبادی قطعا از این وضعیت ناراضی است، اما به هر حال هنوز هم امیدوارانه تلاش میکند تا فیلم بعدیاش را بسازد که بیتردید فضای به شدت خاصی دارد. یک فیلم کاملا شهری در تهران شلوغ و پرترافیک. بهمن قبادی به این انگیزه به گفتوگو نشسته است. بهمن قبادی در سال ۱۳۴۸ در شهر مرزی بانه کردستان به دنیا آمد. او چهارمین فرزند خانواده هفت نفریشان است و اولین پسر خانواده. تا ۱۲ سالگی در بانه زندگی کرد و بعد از آن جنگها و آشوبهای منطقه او و خانوادهاش را راهی سنندج کرد. ادامه مطلب بخونید. |
تحصیلات متوسطهاش را در سنندج به پایان برد و سال ۱۳۷۱ برای ادامه تحصیل در دانشگاه، به تهران آمد و در رشته سینما در دانشگاه صدا و سیما مشغول به تحصیل شد، ولی دانشگاه را رها کرد و به انجام نرساند. او معتقد است هر آنچه در سینما دارد حاصل تجربیاتی است که با ساختن فیلمهای کوتاهش به دست آورده. قبادی در سالهای پایانی دهه ۶۰ به عکاسی هنری و صنعتی روی آورد. تاثیر عکاسی در نگاه او به جهان تصویرگرش انکارناپذیر است. پس از آن، با ساخت فیلمهای هشت میلیمتری به فیلمسازی روی آورد. حاصل آن دوران، تعدادی فیلم داستانی و مستند هشت میلیمتری است. فیلمهای کوتاه قبادی از نیمه دهه ۱۳۷۰ مورد توجه قرار گرفتند و توانستند جوایز داخلی و خارجی متعددی را نصیب قبادی کنند. با فیلم زندگی در مه، مسیر تازهای در کارنامه او گشوده شد. این فیلم جوایز متعدد بینالمللی را به دست آورده و عنوان «پرافتخارترین مستند تاریخ ایران» را نیز به خود اختصاص دادهاست. وی با ساخت فیلم بلند «زمانی برای مستی اسبها» به جرگه فیلمسازان حرفهای پیوست. این فیلم، نخستین فیلم مستند کردیزبان تاریخ سینمای ایران است. آوازهای سرزمین مادریام دومین فیلم بلند اوست. فیلمی با زبان و ساختاری یکدست که امکانات بصری را نیز به تصویر میکشد. لاکپشتها هم پرواز میکنند سومین فیلم قبادی است که به نحوی مهمترین اثر او نیز هست. فیلمی که بیش از هر اثر دیگری توانست مرزهای سرزمین کردستان را بر روی جهان بگشاید. نیوه مانگ آخرین ساخته بهمن قبادی است که هنوز در ایران امکان نمایش نیافته است .این در حالی است که نیوهمانگ از نگاه روزنامه تایمز انگلیس بهعنوان یکی از یکصد فیلم برتر سال 2008 سینمای جهان انتخاب شد. روزنامه تایمز انگلیس در گزارشی در رابطه با فیلمهای برتر سینمای جهان در سال 2008، از نیوه مانگ بهمن قبادی بهعنوان یکی از بهترین فیلمها نام برد. نیوه مانگ یک فیلم جادهای در مورد یک آهنگساز کرد ایرانی است که قصد دارد به همراه گروهش برای اجرای کنسرت موسیقی به عراق برود. مامو بهخاطر اجرای قطعات موسیقیاش با مشکلاتی مواجه میشود. در این فیلم هدیه تهرانی، گلشیفته فراهانی و حسن پورشیرازی ایفای نقش داشتهاند. نیوه مانگ که در سال 2006 صدف طلایی بهترین فیلم و همچنین جایزه بهترین فیلمبرداری را از جشنواره سنسباستین اسپانیا کسب کرد، در سال 2007 جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از جشنواره بینالمللی فیلم استانبول بهدست آورد. این فیلم تاکنون در جشنوارههای سانتیاگو شیلی، آدلاید استرالیا، روتردام هلند و تورنتو کانادا به نمایش درآمده است. در فهرست برترینهای سینمای سال 2008 جهان از نگاه تایمز، شوالیه تاریکی ساخته کریستوفر نولان در رتبه اول دیده میشود. گامورا از ایتالیا برنده جایزه بزرگ جشنواره کن در رتبه دوم قرار دارد. آقای قبادی در کارنامه هنری شما حدود بیش از سی فیلم کوتاه است و چهار فیلم بلند با آخرین برنامههای شما شروع کنیم. چه کارهایی الان در دست تهیه دارید بعد از فیلم نیمه ماه؟ من میخواستم سه چهار ماه پیش در ایران فیلم بسازم ولی متاسفانه به دلیل ندادن مجوز نتوانستم فیلمم را بسازم و یک سال از عمر و کارم را از دست دادم و الان منتظرم تا پائیز و زمستان سال بعد که بتوانم دنبال مجوز بروم که این فیلم را کار کنم. داستان در تهران میگذرد و یک فیلم بدون دیالوگ است در مورد چند تا جوان تهرانی. بعد از این پروژه هم باز پروژه جدیتر دیگری دارم که امیدوارم بتوانم در عراق فیلمبرداری کنم. چطور شد این بار وارد زندگی شهری شدید؟ به دو دلیل، یکی اینکه فیلمهایی که در ایران در مورد آدمهای شهر تهران ساخته میشود، برای من بیگانه هستند. من در آن شهر دارم زندگی میکنم و تهران برای من یک شهر سیاه است، از لحاظ آلودگی هوا. بخش عظیمی از مردم دچار آلودگیهای روحی و روانی شدهاند، دچار پریشان حالی هستند، برای منامنیت در تهران نیست، نگرانم، راه میروم باید کیفم را دودستی بچسبم، صدای موتور از دور میآید و آلرژی پیدا کردهام، باید مراقب باشم. هرروز در روزنامههای مهم ایران یکی دو صفحه در مورد حوادث است و ما به راحتی از کنارش میگذریم، قتلهای خانوادگی، خیلی از این مواردی که هیچ وقت ما متاسفانه در فیلمها به آن نمیپردازیم. کپیهای مزخرفی از فیلمهای اروپایی میسازیم و تنها اختلافش این است که لوکیشن در تهران است ولی ما همان موضوعات را دوباره داریم در اینجا بالا میآوریم و میسازیم. فکر کردم که در این زمینه که معمولا هیچ مجوزی هم بابتش نمیدهند، من یک فیلم بسازم و بابت آن الان واقعا دارم میدوم و مبارزه میکنم که بتوانم شرایط تولید این فیلم را جور کنم. حاضر نیستم که دوربینم را ببرم در کافیشاپهای تهران و دوربینم را رو به آدمهایی بکنم که مساله من نیستند در آن شهر. دلیل دیگر آن هم اینکه این مسوولان فرهنگی و کسانی که چشم دیدن بعضیها را ندارند، مدام به من انگ جداییطلبی میزدند که بهمن فیلمهایش همه در کردستان است و شعار جداییطلبی میدهد. نه برای آنها بلکه برای دوستان خودم فکر کردم که حداقل برای اولین و آخرین بار یک فیلم در تهران بسازم. در عوضاینکه که بیایند ما را یعنی فیلمسازهایی که مال قومهای مختلف هستند از لر بگیر، از کرد بگیر، ترک بگیر، را تشویق کنند تا در مناطق خودمان فیلم بسازیم و نگذارند که اصلا از آنجا بیاییم بیرون، یعنی بنیاد فارابیها و بنیادهای سینمایی، آنجا تشکیل بدهند که از ما بخواهند بمانیم در کردستان فیلم بسازیم، همه را تشویق میکنند که آنجا را رها کنید بیایید تهران. به هرحال برای اولین و آخرین بار یک فیلم در تهران خواهم ساخت. آقای قبادی، تا آنجایی که مصاحبههای شما را دنبال کردهام، همواره در این گفتوگوها تاکید کرده اید که جداییخواه نیستید و همیشه از یکپارچگی ایران صحبت کرده اید، ولی این اتهام به طور مرتب به شما وارد میشود، ممکن است بگویید چرا؟ متاسفانه یک عده فیلمساز را علم کردهاند؛ فیلمسازهایی که مورد حمایت ویژه و خاص آنها هستند و بقیه انگار ایرانی نیستند و دشمنان ایران هستند. این حس الان متاسفانه در من بهوجود آمده که من یک غیر ایرانی هستم و دارند دودستی دامن میزنند به اینکه تو ایرانی نیستی. بالعکس، من ایرانی هستم و یک ایرانی متعصب هستم و یک کرد ایرانی هستم و دارم برای سرزمینم تلاش میکنم و اگر اعتراضی هم دارم اعتراضم نسبت به وضعیت مردم ایران است و قومی که بعضی وقتها به آنها بیتوجهی شده است. مبارزه میکنم که شرایط بهتری را برای جامعه خود و برای آن منطقه فراهم بکنم. پس شما مجوز اولیه را دریافت نکردهاید، ولی خوشبین هستید که مجوز دوم را دریافت کنید و ساخت این فیلم را که گویا نامش هست اتوبان، آغاز کنید، درست است؟ بله اتوبان بود که با تغییراتی که در سناریو دادم الان شده سی ثانیه درباره ما (من و تو، ما) که قطعا من در مهر آینده این فیلم را خواهم ساخت. فیلم آخر شما یعنی نیمه ماه در دنیا نمایش داده شد، از جمله در آلمان و سایر کشورهای اروپایی و استقبال فراوان شد و اخیرا دی وی دی این فیلم هم منتشر شده، ولی در ایران به نمایش در نیامده است. ممکن است بگویید که علت عدم نمایشاین فیلم را به شما چه اعلام کردند؟ باور کنید نمیدانم علتش چیست، یعنی خودم شوکه هستم. من اگر فیلمهایی دیگری که نمیخواهم اسم ببرم، اگر من حتی یک سکانس از آن فیلمها را میساختم تا ابد ممنوع از کار میشدم و شاید از مملکت اخراجم میکردند. این فیلم هم به نظر من هیچ مشکلی ندارد و به این دلیل هم که میدانستم مشکلی ندارد از چند بازیگر حرفهای مثل گلشیفته فراهانی، حسن پورشیرازی و هدیه تهرانی استفاده کردم که فیلم را بتوانم در ایران اکران کنم و دچار خودسانسوری هم شدم، یعنی خودم را سانسور کردم که فیلم بتواند اکران بشود. اما الان ده دوازده دقیقه باید از این فیلم را دربیاورم. باز خوشبینم یعنی منتظرم کهامروز فردا به من زنگ بزنند و پروانه نمایش فیلم را بدهند. قطعا دقایقی از فیلم سانسور خواهد شد، حاضرم یکی یا دو دقیقه هم باشد بپذیرم، ولی فیلم در مملکتم اکران بشود، ولی بیشتر از آن را اگر لطمهای به فیلم بزند، حاضر نیستم کوتاه کنم. به این ترتیب پس صحبتهایی هست که فیلم نیمه ماه به زودی بر پرده سینماهای ایران هم بنشیند؟ «سینماها» نیست معمولا یک سینما است، همه فیلمها در یک سینما بوده. آن سینمایی که شما از آن اسم میبرید مال ماها نیست، مال آن دوستانی است که مورد توجه خاص هستند آنجا. فقط یک سینما آن هم در تهران، بله؟ بله فقط یک سینما که آن هم اگر پردهاش خراب نباشد، صدایش خراب نباشد، آن هم معمولا برای فیلمهای ما است … وقتی فیلمی از شما به نمایش عمومی در نمیآید، این موضوع آیا شما را دلسرد میکند و باعث میشود که دست از کار بکشید یا اینکه شما را راسختر میکند که فیلم دیگری بسازید؟ ببینید خیلی جاها ضربه میزند، نومیدانه است. ولی مجبورم بعد از یکی دو تا فیلم از ایران بروم بیرون که بقیه فیلمهایم را در ارمنستان یا ترکیه یا عراق بسازم. این مساله را دوست ندارم، چون ایرانیام و دوست دارم اینجا کار کنم. خیلی وقتها نومید میشوم، ولی بعد از یکی دو هفته که احساس میکنم چقدر بی انرژی هستم و در اوج نومیدی دوباره یک تکانی به خودم میدهم و خودم را به آب و آتش میزنم که دوباره تلاش کن و دوباره یک فیلمنامه دیگر، دوباره دنبال مجوز ولی دیگر در این سن، سی و هشت سالم شده، دیگر نمیخواهم دو سه سال وقت بگذارم و بدوم برای مجوز. موقعیتهایی برای من [در اروپا] هست … اصلا در اسپانیا صدها برابر از ایران برای کار من ارزش قائلند. من اگر یک ماه در اروپا بمانم، یک ماه در اسپانیا بمانم یا آلمان یا فرانسه، به راحتی میتوانم بودجههای خوبی برای فیلمهایم تهیه کنم، میتوانم کارهای خوبی با کیفیت خیلی خوبی انجام بدهم. |
منبع : دنیای اقتصاد |
به روز شده در : پنجشنبه 27 فروردین 1388 - 18:11 |
سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...